کد مطلب:35436
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:28
معجزهاي كه هود (ع) براي قوم خود آورد، چه بود؟
پس از دعوت هود، قومش گفتند: «ما جِئتَنا بِبَيِّنة وما نَحن بِتاركي اِلهَتنا عَن قَولِك وما نَحن لَك بِمؤمِنين» هود/53 تو معجزه نياوردي و ما براثر سخن تو از بتها و پرستش آنها صرف نظر نميكنيم و دعوت تو را به توحيد، و دعوي تو را كه رسالت از طرف خداست، قبول نداريم. آنها همچنين گفتند: اين كه به بتهايمان بد ميگويي و آنها را شايسته عبادت نميداني و روش نياكان ما را تخطئه ميكني، بر اثر آن است كه اين بتها در تو اثر سوء گذاشته و ديوانهات كردهاند. آنها فكر ميكردند كه كار حضرت هود (ع) بر خلاف عقل بوده، جنوني است كه بر اثر اهانت به بتها دامنگير وي شده و آن بتها عقل را از او ذايل كردهاند. اين سخن جزو خرافات آن روزگار بود و در كنار آن سخنان ياوه چنين گفتند كه: «اَنْ نَقول اِلّا اعْتريك بَعضُ اِلهَتَنا بِسوء»هود/54. اما پاسخ هود (ع) اين بود كه: «اِنّي اُشهَد الله وَاشْهدوا اَنّي بَريء مِمّا تُشرَكون مِن دونِه» هود/54-55؛ شما ميگوييد كاري از اين بتها ساخته است، اما من خدا را شاهد ميگيرم و شما هم گواهي بدهيد كه من از بتها منزجرم. آنگاه ببينيم چه كاري از اين بتها ساخته است؛ نه از شما كه بت پرستيد كاري ساخته است و نه از بتها كه معبودهاي دروغين شمايند. اگر آنها مؤثرند وسمتي دارند بايد بتوانند كاري انجام دهند و اگر نه از شما كه بت پرستديد و از امكانات فراوان برخوردار، كاري ساختهاست و نه از بتهاي بتكدهها، پس بدانيد كه حق با من است. خدا را گواه ميگيرم و شما هم گواه باشيد كه من از آنچه شما شرك ميورزيد و غير خدا را همتاي ذات حق ميپنداريد و پرستشي كه خاص خداست، به غير حق روا ميداريد، بيزار و منزجرم. پس با همه امكاناتي كه داريد با من مكر و نيرنگ و دسيسه كنيد و مهلت هم ندهيد: «فَكَيدوني جَميعا ثُم لاتُنظِرون» هود/55، من نيز فرار نخواهم كرد تا معلوم شود كه چه كاري از شما برميآيد.
انسان الهي كه فاقد همه امكانات مادي است، در برابر گروههاي متمكن و مرفّه و برخوردار از همه امكانات، به تنهايي به مبارزه بر ميخيزد وبا اطمينان ميگويد: از شما كاري ساخته نيست و بر آنها پيروز ميگردد. اين عمل به نوبه خود معجزه است، زيرا طبق جريان عادي، از بين بردن يك انسان محروم براي مستكبران كار آساني است. و تا اتّكا به قدرت غيبي و لايزال الهي نباشد، پيروز شدن به صورت عادي ميسر نيست، زيرا گرچه ممكن است فردي متهور دست به چنين اقدامي بزند و شكست خورده برگردد، ولي پيروزي يك فرد كه دعوت و ادّعايي دارد برابر آن گروه نيرومند، بدون امداد غيبي امكان عادي ندارد.
بيّنه و معجزه تنها اين نيست كه عصا اژدها شود، بلكه هر چه طبيعت را خرق كند ودر برابر آن، قدرت مقاومت نباشد و با تحدي همراه باشد، معجزه است زيرا معلوم ميشود كه اين قدرت به دست قديري است كه عزيز و حكيم است. عزيز به معناي موجود نفوذناپذيري است كه مقهور چيزي نخواهد شد. پس از آن كه قوم عاد گفتند: «يا هُود ما جِئْتَنا بِبَيِّنَة» حضرت فرمود: بينه و اعجاز من اين است كه من معتقدم از شما با همه توان مادي كه داريد، كاري ساخته نيست.
«اِنّي تَوكَلت عَلي الله رَبّي ورَبّكم» هود/56 من بر قدرت خدايي تكيه كردهام كه رب من و شما تنها اوست. او مرا حفظ ميكند و از تنهايي نجات ميدهد و جمع شما را نيز متفرق ميكند. هيچ از اين دو كار يعني رهايي من از آن ضعف و اسقاط شما از اين قدرت، مطابق با روال عادي نيست.
گاهي انسان در برابر دشمن قيام كرده، ميگويد: هر چه عليه من انجام دهيد، من تحمل كرده، تا مرز شهادت، هدفم را تعقيب ميكنم. اين نشانه مقاومت و استقامت است، نه اعجاز و بينه، ولي انساني كه در برابر گروه مقتدري قيام ميكند و با نداشتن هيچ امكاني ميگويد: هر تواني را كه داريد، عليه من اعمال كنيد، ولي كاري از پيش نميبريد و من پيروزم و سپس ظفرمند گردد، اين نشانه اعجاز اوست.
استاد علامه طباطبايي (قدس سره) ميگويد: جواب اعتراض قوم عاد كه تو معجزه نياوردي، همين است كه حضرت هود ميفرمايد: معجزه من همين است. (الميزان10/289.) وقتي انسان يقين داشته باشد كه از دشمن با همه امكانات ماديش كاري ساخته نيست و براساس يقين خود اقدام كند و مطابق آن يقين هم پيروز شود، چنين استنباط ميگردد كه او تنها به قدرت غبيي تكيه داشته، به وعده الهي مطمئن است و نشانهاش هم اين است كه فرمود: «اِنّي تَوكلْت عَلي الله وَرَبّي و رَبِّكم ما مِن دابة اِلّا هُو اخِذ بِناصِيتها اِنَّ رَبّي عَلي صِراط مُستقيم» هود/56 نه تنها خدا رب من وشماست، بلكه همه جنبدهها نيز تحت ربوبيت اويند و زمام همه به دست اوست و او بر صراط مستقيم است.
پس زمام هر جنبدهاي به دست خداست و اوست كه همه حالات يك جنبده را تنظيم ميكند و در مسير مستقيم كه همان دين الهي هر موجود واقعي است سوق ميدهد وپروردگار همه انسانها نيز همان خداي يكتاست كه پيشاني هر فردي را ميگيرد، و بر راهي كه وي انتخاب كرد ميبرد، خواه ناصيه او به سمت صدق و صلاح و سداد و ثواب باشد، خواه به سوي كذب وگناه تباهي و طلاح، زيرا پيشانيهاي كاذب را هم خدا ميگيرد ولي به آتش ميكشاند: «بِالناصية ناصية كاذِبة خاطِئَة» علق/15-16. پيشاني كساني كه كاذبانه رفتار ميكنند دروغين است و همه پيشانيها به دست خداوند است . گاه انسان زمامداري حق را با برهان ميفهمد و گاه با عرفان ميبيند چنانكه گاهي آنها را با ظواهر ديني درك ميكند.
: آية الله جوادي آملي
تفسير موضوعي قرآن ج 6 (سيرة پيامبران(ع) در قرآن)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.